سینماسینما، عباس اقلامی
«پولاریس» داستان باران، دختر عکاس خبری دورگه ایرانی – اروپایی، ا ست که در جریان عکاسی در جنگ عراق در اثر موج انفجار دچار بیماری اختلال استرس (PTSD) می شود و پیامد آن در زندگی شخصی اش به بحران هایی برمی خورد که از عوارض جنگی است که تا سالها همراه او باقی مانده است.
«پولاریس» داستان پوریا، پسری است که عشق دختری خبرنگار او را وامی دارد تمام دار و ندار خود را پول نقد کند و از ایران به آمریکا مهاجرت کند، به قصد زندگی بهتر و عاشقانه تر. اما از آنجا که همیشه شرایط مطابق میل آدم ها پیش نمی رود، پوریا هم دچار همین قاعده می شود و به خاطر بحران مالی و عاطفی که دچارش شده، قصد برگشت به ایران دارد و در راه این بازگشت به موانع و مشکلاتی برمی خورد.
«پولاریس» داستان دانیل، پسری آمریکایی است که در رابطه ای عاشقانه با دختری خبرنگار قرار می گیرد، اما از عهده عاشق یک عکاس خبری جنگ بودن برنمی آید و آنجا که باید از فرصت دوری استفاده کند برای تصمیم گرفتن، آن تصمیمی را می گیرد که پیامدش تا سالها، بی باران با خیال باران در بین نُت های موسیقی سر کردن است.
«پولاریس» داستان خانه است. یکی خانه ای که جای ماندن نیست و یکی خانه ای که در دوردست هاست. خانه ای که راه ورود به آن بسته است و خانه ای که میل رفتن به آن نیست. خانه ای که یک خیابان آن سوتر و خانه ای که چند قاره آن سوتر است.
«پولاریس» داستان تمام این ها هست و داستان هیچکدام از این ها نیست. چراکه از هر سمتی شروع می کند به اینکه قصه اش را بگوید تا برسد به گفتنِ مضمون اصلی فیلم، آن را نیمهکاره و بی سرانجام رها می کند. می خواهد احساسی باشد و سانتی مانتال، یا که سعی دارد مدرن باشد در قصه گویی و تلاش می کند حتی به مینی مال نزدیک باشد و کم گو در روایت. اما ناکام می ماند در هر کدام که اراده می کند.
اینکه فیلمنامه چند لایه باشد و داستان های موازی در آن جای گیرد، نیاز به پیش بینی تمهیداتی در آن دارد تا تماشاگر را تهییج کند برای بیشتر دانستن به قصد کشف مضمون اصلی فیلم که از طریق آن با کنار هم قرار دادن اجزای عینی ارائهشده از طرف فیلمساز به تصویر ذهنیتهایی که منظور فیلمساز است، برسد؛ مسئله مهمی که «پولاریس» از انجام کامل آن بازمی ماند و تماشاگر در بین لایه های فیلم و داستان های موازی اش گُم می شود.
سودابه مرادیان بعد از تجربه هایی که در مستندسازی با مضامین آثار و عوارض جنگ بر شهروندان درگیر جنگ و همچنین سوژه های مرتبط با مسائل زنان داشته، در تجربه «پولاریس» به سراغ مضمونی می رود که هر دو را یکجا در خود دارد. باران دختری است درگیر عوارض ناشی از جنگ که انفجار بمبی در نزدیکی او در جریان حضورش در مناطق جنگی عراق، مسیر زندگی اش را بهکل تغییر می دهد و موج ناشی از آن انفجار پرتابش می کند به بیمارستانی در ایران که عوارض این یکی هم می شود رابطه با پوریا که بعد از سالها حالا مشخص شده چندان هم مبنای درستی نداشته انگار. فیلمساز می خواهد به ما هم از بد بودن جنگ بگوید و اینکه مصایبش تا سالها با آدم ها می ماند و هم از دختری بگوید با پیش زمینه یک عشق در زندگی اش که نه فقط الان با بیماری PTSD مبارزه میکند، بلکه باید با پسری هم سروکله بزند که در آمریکا و از میانه شیوه زیست آمریکایی احساس می کند عنان زندگی دیگر در دستش نیست و باید به رسم خانه پدری بازگردد و همان چهارچوب مردسالار، تا باران را بتواند به شیوه مردانِ وطنِ خود مهار کند. و این همان نقطه ای است که «پولاریس» به دلیل بازی سردرگم و تکراری بهرام رادان – که تهیه کننده فیلم هم هست – در نقش یک مرد ایرانی که در آغاز بدش نیامده قید وطن بزند و مهاجرت کند، اما در موقع اضطرار تصمیم دارد به وطن و رسوم مردسالارانه اش بازگردد، در فرم و محتوا افت می کند. پوریایی که تلاش دارد باران را وادارد به بازگشت، سر او داد می زند، وسایلش را پرت و پاره می کند و در گذشته زندگی او تجسس و شک می کند.
شاید اگر این ها در اجرا درست و باورپذیر می شد، بازی بهرام رادان آنقدر هم نقطه ضعف فیلم نمی شد که وقتی او در سکانسی از بازی بیرون است، فیلم انگار تازه جان می گیرد و روان می شود. مثل سکانسی که در یک گفتوگوی دو نفره بین باران و دانیل، سر از چند و چون رابطه این دو درمی آوریم. سکانسی که تمام آن به زبان انگلیسی است با زیرنویس فارسی که کاش تمام فیلم به همین شیوه در زبان ساخته می شد، به جای آنکه بین فارسی و انگلیسی بدون اینکه منطق داستان ایجاب کند، رفت و برگشت کند.
«پولاریس» اما روی دیگری هم دارد سکه اش. این فیلم نشان از دغدغه ها ی ارزشمندی در ایده پردازی و طرح اولیه دارد. سودابه مرادیان در فیلمش از چند سوژه بحث برانگیز می گوید. عکاسی خبری در جنگ، آثار ویرانگر جنگ روی زندگی بازماندگان جنگ و سوژه همیشه چالش برانگیزِ زنانی که می خواهند خود برای زندگی شان تصمیم بگیرند. گفتن از این دردهای مشترکِ جهانشمول کافی بوده تا گروهی از کاربلدترین عوامل سینمایی در آمریکا، فیلمسازِ ایرانی را همراهی کنند.
پرداختن به این سوژه ها در شرایطی که حال سینمای ایران خوب نیست و سردر سینماها را که می بینی، غصه دارِ حالِ بدِ این سینما می شوی، تلاش درخور تحسینی است از فیلمسازی که در ادامه تجربه کردن های خود، اینبار بیرون از خانه اش خواسته قصه خود را بسازد. قصه ای شاید مانند ستاره قطبی؛ نوری برای نشان دادن راه. اما «پولاریس» از ضعف هایی در فرم و اجرا رنج می برد که این ستاره را بیشتر ستاره ای رو به افول کرده است.
منبع: ماهنامه هنروتجربه
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- «صبحانه با زرافهها» آبان اکران میشود
- آغاز اکران آنلاین «کاپیتان من» در نمایش خانگی
- یک فانتزی دوست داشتنی/ نگاهی به فیلم «صبحانه با زرافهها»
- اولین تصویر از «صبحانه با زرافهها»/ پایان فیلمبرداری فیلمی با بازی بهرام رادان،پژمان جمشیدی و هوتن شکیبا
- بدرقه پیکرهای داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر به خانه ابدی
- در آستانه چهار ساله شدن سوینا؛ انتشار نسخه ویژه نابینایان «دکتر ژیواگو» با صدای بهرام رادان
- بهرام رادان سخنگو شد
- طریقهی ابلق شدن/ نگاهی به فیلم «ابلق»
- گلایه بهرام رادان از شرایط اکران «علفزار»/ زیرمجموعههای خود وزارت ارشاد هم از قانون مافوق خود تبعیت نمیکنند
- «علفزار»؛ فیلمی که برای مخاطب ارزش قائل است
- هزار داستان/ نگاهی به فیلم «علفزار»
- کنسرت-نمایش «سیصد» با بازی بهرام رادان روی صحنه میرود
- پروانه نمایش برای دو فیلم صادر شد
- عاشقانهای خام از کارگردانی کاربلد/ نگاهی به سریال «جیران»
- «علفزار» و ساختار قصه در قصهاش
نظر شما
پربازدیدترین ها
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره یک خبر بی نهایت وحشتناک و غم انگیز
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- گفتوگو با محمد مقدم درباره سینمای مستند/ فیلم مستند، جهانی است ساختگی؟
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
آخرین ها
- نامزدی ۲ جایزه آمریکایی برای «دوربین فرانسوی»
- «شهر خاموش» بهترین فیلم جشنواره نوستالژیا شد
- فروغ قجابگلی بهترین بازیگر جشنواره ریچموند شد
- «تگزاس ۳»؛ کمدی از نفس افتاده یا موفقیت تکراری؟
- روایتی از سه نمایشنامه از محمد مساوات روی صحنه میرود
- «کارون – اهواز» در مراکش
- رونمایی از پوستر انیمیشن «شنگول و منگول» در آستانه اکران
- درباره «اتاق بغلی» اثر پدرو آلمودووار/ مرز باریک دوستی و مرگ زیر جهانی از زندگی و رنگ
- استادان و کارگاههای «سینماحقیقت۱۸» را بشناسید
- بر مبنای آمار سمفا؛ روند صعودی فروش سینماها در هفته گذشته نزولی شد
- محمد شکیبانیا رئیس سیزدهمین جشن مستقل سینمای مستند شد
- گفتوگو با محمد مقدم درباره سینمای مستند/ فیلم مستند، جهانی است ساختگی؟
- با احکامی جداگانه از سوی رائد فریدزاده؛ حسینی و شفیعی معاون شدند/ ایلبیگی به موسسه سینماشهر رفت
- کارگردان «سه جلد»: اقتصاد سینمای ایران را چند سکانس رقص میگرداند
- نمایش دو مستند از ناصر تقوایی در موزه سینما
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ کونان اوبراین، میزبان اسکار ۹۷ام خواهد بود
- «کارمند جماعت» رونمایی میشود
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- دنزل واشینگتن از دنیای بازیگری خداحافظی میکند
- تاد هینز رئیس هیئت داوران جشنواره فیلم برلین شد
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
- ابوالفضل جلیلی مطرح کرد؛ حضور در کلاس بازیگری عامل موفقیت نیست
- نمایش بلندترین سکانس پلان سینمای مستند ایران در آمریکا
- کدام سینما واقعی تر است ؟
- پیدا شدن جسد یک بازیگر در خانهاش
- دیدار اصغر فرهادی با علاقهمندان فیلمهایش در استانبول
- فیلمی که اطلاعاتش مخفی نگه داشته شده؛ لوپیتا نیونگو به فیلم کریستوفر نولان پیوست
- «کتابخانه نیمهشب» روی صحنه میرود
- سه نمایش برای مستند «۹۹-۱۹» در یک هفته
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند